English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8299 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blow down U بافوت درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exsufflate U بافوت دفع کردن
exsufflate U بافوت بیرون کردن
snuff U بافوت خاموش کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
redd U درست کردن
builds U درست کردن
to put to rights U درست کردن
buildings U درست کردن
cleaned U درست کردن
corrects U درست کردن
set in order U درست کردن
fix up U درست کردن
fettle U درست کردن
clean U درست کردن
cleanest U درست کردن
cleans U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
indite U درست کردن
weaves U درست کردن
trimmest U درست کردن
correcting U درست کردن
trim U درست کردن
make up U درست کردن
to fix up U درست کردن
to set to rights U درست کردن
to set in order U درست کردن
concocts U درست کردن
correct U درست کردن
fashion U درست کردن
fabricated U درست کردن
fashioning U درست کردن
fabricates U درست کردن
fashions U درست کردن
build U درست کردن
gulleys U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
manufactured U درست کردن
manufacture U درست کردن
concocting U درست کردن
shape U درست کردن
set right U درست کردن
concocted U درست کردن
concoct U درست کردن
shapes U درست کردن
to erect into U درست کردن از
fabricate U درست کردن
gullies U درست کردن
fabricating U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
weave U درست کردن
adapt U درست کردن
to sct aright U درست کردن
gully U درست کردن
to get up U درست کردن
fashioned U درست کردن
make U درست کردن
to set U درست کردن
manufactures U درست کردن
trims U درست کردن
makes U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
pond U حوض درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
ponds U حوض درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
exacts U تحمیل کردن بر درست
manipulates U با دست درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
dowel U میخچه درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
re form U دوباره درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
to mill flour U ارد درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
scrambled U املت درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
scramble U املت درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
scrambles U املت درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
scrambling U املت درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
manipulate U با استادی درست کردن
to toss up U زود درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
dress U درست کردن لباس
manipulate U با دست درست کردن
dresses U درست کردن لباس
corn popping U درست کردن چس فیل
reconditions U دوباره درست کردن
team U دسته درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
teams U دسته درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
to put up ones hair U مویاگیس خودرازنانه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
organises U تشکیلات دادن درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
spell U املاء کردن درست نوشتن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
vaults U گنبد یاطاق درست کردن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
to set up somebody [for something] U پاپوش درست کردن برای کسی
To fake an oil – painting . U یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
to spin out U امتداد دادن مفصلا درست کردن
to tick U کار کردن به نحوه ویژه یا درست
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
straight from the horse's mouth <idiom> U درست از خود شخص نقل قول کردن
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
devised U درست کردن اختراع کردن
straightened U درست کردن مرتب کردن
devise U درست کردن اختراع کردن
devises U درست کردن اختراع کردن
right U درست کردن اصلاح کردن
straighten U درست کردن مرتب کردن
devising U درست کردن اختراع کردن
integrate U کامل کردن درست کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
righted U درست کردن اصلاح کردن
mend U مرمت کردن درست کردن
fix U درست کردن پابرجا کردن
mended U مرمت کردن درست کردن
integrates U کامل کردن درست کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com